عروس باغ خاطره، دختر آئینه به دوش
روی ترانه خط بکش، عروسک غزل فروش
شراب تلخ شعرتو، تو جام چشم ما نریز
تو شهر سایه ها نمون،از این سیاهی بگریز
نذار که عاشقونه هات، نذر ترانه ها بشه
اسم تموم عاشقات، ورد زبون ما بشه
ترانه یعنی آدما، منتظر یه فرصتن
که قصه ی عشق تورو، تو گوش همدیگه بگن
حیف دلت نیست که باید تو هر ترانه بشکنه
یا یه ترانه خون مست، عشق تو رو داد بزنه
هیشکی توی ترانه هات شکستن تو رو ندید
مثل تو درمونده نشد، به خط آخر نرسید
چشماتو دوختی به افق تا که مسافرت بیاد
حرفاتو باور بکنه، تو رو واسه خودت بخواد
بیخودی منتظر نشین، عروس باغ خاطره
مسافر خسته تو، یه عمر که مسافره
فریدون فروغی