غم من

سرهنگ می گفت آدم باید تو زندگیش 3 تا پ داشته باشه تا بتونه موفق بشه
پررویی،پول وپارتی دیروز که با خودم حساب کتاب می کردم دیدم باز
یه چیزی کمه ،3تا پ، با یه ش کامل میشه شانس .آره کمی شانس واقبال هم لازمه
قبول داری که همه چیز دست ما نیست
امروز صبح بارون نسبتا شدیدی می بارید تصمیم گرفتم بعد از برگشت از دفتر
نظارت یه سر برم سر خط، صحرایی هم با من بود بین راه باز متوجه شدم
که کلاه ایمنیش رو جا گذاشته اما من برا اینکه  بهانه دست کار گرها ندم مجبورم
همیشه با کفش وکلاه ایمنی برم سر خط .زیر بارون تو گل لایی وچاله های بزرگی که برای
منهولها کنده بودن بدون بادگیر کار می کردن وقتی می بینمشون دلم نمی یاد اذیتشون کنم
اما چیزهای هم می گم قبل از هر چیز به نفع خودشونه اونا انسانهای
زحمتکشی هستن که کار می کنن برای امشبشون فقط امشب و شاید
حداکثر فردا و اگه کار تعطیل بشه دیگه برا شبشون چیزی نیست تا
شرمنده زن وبچه نشن اونها کار می کنن تا گرسنه نمونن و کمی برا پوشاکشون
داشته باشن فقط همین .یعنی الان برا همه تامین هزینه های زندگی سخت شده
حتی برا من و البته هستن کسایی که بی درد سر وتلاش زیاد ،در می یارن و
می خورن من اینها رو هم میبینم با هر دو گروه سر وکار دارم اما
چه میشه کرد من مهم به نوعی قربانی این سیستم نابرابر حاکم بر جامه هستم
تاسف می خورم
و دلم میخواست کاری می کردم اما تنها
کاری که از دستم بر می یاد اینه که به عنوان مسئول دفتر فنی
و محیط زیست برم وفکری برای تهیه بادگیر برا این انسانهای گلی وخیس آب کنم
فقط همین