امشب از آسمان دیده ی تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم جرقه می کاود
*
سعر دیوانه ی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها
*
آری،اغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
*
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب بجای می ماند
عطر سکرآور گل یاس است
*
آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد زمن نشانه ی من
روح سوزان آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من
*
آه بگذار زین دریچه ی باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
*
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
*
آنچه در من نهفته دریائیست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
*
بس که لبریزم از تو،می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریا ها
*
بسکه لبریزم از تو،می خواهم
چون غباری زخود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
*
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
تقدیم به تویی که دیر شناختمت
خیلی این شعر رو دوست دارم،ممنون.
راستی...خیلی ها هستن که وقتی شعری از کسی می نویسن نمی گن که مال کیه.
خیلی خوبه که تو وبلاگ شما می شه فهمید کردوم مطلب مال خودتونه و کردوم مطلب نیست.
سلام
چی شده؟ چرا اینقدر ناراحت بودی؟ مگه من چی کار کرده بودم؟
سلام باز هم زیباست و با احساس. امیدوارم موفق باشی
سولماز جان سلام
وبلاگ زیبایی داری و من هم با کمال افتخار در وبلاگم بهت لینک دادم.خوشحال می شم اگه تو هم وبلاگم رو لینک کنی
سلام سولماز جان خیلی زیبا و پر از احساس نوشتی
سلام خوبی سولماز .........آری آغاز دوست داشتن ......
سلام خوبی سولماز .........آری آغاز دوست داشتن ......